چهار ثانیه ? مصاحبه کیتی کاپرینو از نشریه فوربز با پیتر برگمن نویسنده کتاب چهار ثانیه 2

چهار ثانیه

چهار ثانیه ? مصاحبه کیتی کاپرینو از نشریه فوربز با پیتر برگمن نویسنده کتاب چهار ثانیه : تمام زمانی که نیاز دارید تا عادت‌های مخرب‌تان را کنار بگذارید و به نتایجی که می‌خواهید دست یابید

قسمت 2 از 3

???

گرفتار ماندن در رفتارهای که زندگی مان را خراب می کنند هیچ وقت به این اندازه راحت نبوده، چون آنقدر سریع داریم حرکت می کنیم که در الگوهای تکراری و محونشدنی گیر می کنیم.

ما به اندازه کافی درنگ نمی کنیم تا اقدام های ضروری برای زیر سوال بردن یا اندیشیدن درباره وضعیت موجود را ارزیابی کنیم یا رفتارمان را دگرگون کنیم.

مسلط شدن بر مهارت های مدیریت زمان کفایت نمی کند. من باید در بهره برداری زمان به شکلی نیرومندانه و موثر مسلط می شدم. خاستگاه کتاب “چهار ثانیه” همین جاست.

کاپرینو: حالا چه نوع جادویی در پس این چهار ثانیه نهفته است؟ چرا 4، نه 5، 6 یا 3 ثانیه؟

برگمن: چهار ثانیه دو برابر مدت مورد نیاز برای عبور محرک از بخش بادامه مغز انسان (آمیگدال) است. این بخش مسئول تمام واکنش های جنگ و گریز و میخکوب ماندن انسان است. چهار ثانیه طول میکشه تا محرک از آنجا به بخش پیش‌پیشانی مغز ما برسه.

چهار ثانیه همچنین مدتی است که طول میکشه انسان نفس عمیق بکشه و همین سرعت دستگاه عصبی ما رو کندتر میکنه و به محرک اجازه میده تا به سطوح پایین تری از قشر پیش‌پیشانی مغز نفوذ کنه.

به عبارت دیگر، چهار ثانیه و یک نفس عمیق می تواند ابزاری بسیار سودمند برای سرکوب کردن واکنش های ناکارامد ما و گرفتن تصمیم های هوشمندانه تر و پربازده تر باشد.

از این گذشته، یک تنفس عمیق چهارثانیه‌ای همیشه در اختیار انسان قرار دارد. این مختصرترین نوع مکث محسوب میشه و به ما امکانی میده تا یادمان بماند سوالی بسیار ساده از خودمان بپرسیم:

من حالا و اینجا دنبال چه پیامدی از رفتارم هستم؟ به نظر می رسد که این پرسش می تواند سکوی پرتاب قدرتمندی برای رسیدن به انتخاب های بهتر در هر لحظه از زمان باشد.

کاپرینو: میشه سه تا از مخرب ترین تمایلات انسان ها رو که اغلب گرفتارش می شوند نام ببری؟

برگمن: ناکارامدترین اونها یکیش عدم انعطاف‌پذیری. ما به اشتباه های تکراری یکسان ادامه می دهیم، واکنش های یکسانی در روابط میان فردی خود نشان می دهیم، به شکلی یکسان به چالش های شغلی پاسخ می دهیم.

گاهی اوقات، اگر بخت یادمان باشد، شیوه های عادتوار ما برای بروز واکنش در موقعیتی خاص که در آن قرار داریم بر حسب اتفاق جواب می دهد. اما الگوهای عادتوار ما اغلب همخوانی شعصیفی با چالش خاص مورد نظرمان دارند.

جای شکرش باقیه که راه حل این مسئله بسیار ساده است: تنها کافیه آنقدر درنگ کنیم تا تصمیم های هوشمندانه، مصمم در لحظه بگیریم. من در این لحظه از زمان دلم می خواهد به کجا برسم.

بهترین اقدام بعدی من چیست؟ این دو پرسش ساده می تواند به افزایش انعطاف پذیری ما در بروز واکنش ها کمک کند.

همین یکی از تمایلات عمده ماست که به بازدهی پایین و سرافکندگی منتهی می شود.

در مورد پاسخ های خاصی که به موقعیت های مختلف می دهیم هم تمایل داریم علیه خودمان مبارزه کنیم. در اینجا به سه مورد عادی آن اشاره میکنم:

  1. ما سعی می کنیم اطرافیان خود را تغییر دهیم (که هیچ فایده ای ندارد)
  2. سعی می کنیم به زور و خشونت همه مسائل را حل و فصل کنیم (این فقط گاهی جواب می دهد و گاهی نه، منظورم حل مشکلات پیرامون از جمله روابط بین فردی است که مدام خراب می شوند.)
  3. خودمان را با این تصور محافظت می کنیم که موجودی شکست ناپذیر هستیم و اینطوری آسیب پذیری خود را پنهان نگه میداریم.این تنها حس ناامنی ما را تشدید می کند، پیوندمان را از اطرافیان قطع می کند و اعتماد را می فرساید.
مغز انسان
مغز انسان هوش
کتابخانه واتیکان کتاب