لبخند بزن تا زندگی بهت لبخند بزنه – افسانه های زرد روانشناسی

لبخند کتاب

2) لبخند بزن تا زندگی بهت لبخند بزنه.

⚫⚫⚫

برشی از رمان «بینوایان» نوشته ویکتور هوگو (1870):
◾ این دو موجود که اینقدر انحصاری عاشق یکدیگر بودند و با چنین محبت پرشوری که به هم داشتند و تا مدت‌های طولانی به عشق هم زندگی کرده بودند، حالا درست در کنار یکدیگر و به خاطر یکدیگر داشتند عذاب می‌کشیدند؛ بدون اینکه سخنی بر لب بیاورند، بدون هیچ احساسات تندی، و دائم لبخند می‌زدند.

وقتی این صحنه رو در مورد سرنوشت کوزت و والژان میخونم، خبر دارم که این دو “موجود” در فصل آخر داستان دارند وانمود می‌کنند خوشبخت هستند. تا جایی که دانای کل داره واقعیت رو روایت میکنه، کائنات به لبخندهای موجودات توجهی نمیکنه. اخم هم بکنند فرقی نمیکنه.

برشی از کتاب «ابراز عواطف در انسان و حیوان» نوشته چارلز داروین (1870):
◾ ابراز آزادانه هر حس عاطفی به واسطه نشانه‌های بیرونی چهره می‌تواند آن را تقویت کند. از سوی دیگر، سرکوب هر حس عاطفی به واسطه نشانه‌های بیرونی چهره تا جایی که امکان داشته باشد باعث نرم‌ شدن عواطف انسان می‌شود.

وقتی پیامدهای اینو در کتاب های روانشناسی عامه‌پسند امروزی می‌بینم که به فارسی ترجمه شده، چاره ای نمی‌مونه جز اینکه مهر «زرد» رو از توی کشو بردارم…

⚫⚫⚫

در یک دهه گذشته، روانشناسی مثبت‌گرا به این تصور عمومی دامن زده که اگر کسی روز خرابی در پیش دارد، تنها کافیست به زندگی لبخند بزند تا بلافاصله احساس خوشبختی کند. خیلی محشر می‌شد که بتوانیم اینقدر راحت هر روز حس و حال بهتری پیدا کنیم.
فرضیه واکنش کائنات به حالت چهره انسان در آثار دانشمندان سده هفدهم میلادی مانند چارلز داروین ریشه دارد. چنین فرض می‌شود که لبخند زدن باعث خوشحالی بیشتر و اخم کردن باعث آزردگی یا خشم بیشتر می‌شود. به عبارت دیگر، تغییر حالت چهره می‌تواند خلق و خو را دگرگون کند.

البته باید اعتراف کرد که مانند هر افسانه زرد دیگری، در این یکی هم مقدار اندکی چاشنی حقیقت وجود دارد. از لحاظ عصب‌شناختی، چهره شاد حقیقی باعث می‌شود ماهیچه‌های نزدیک چشم فعال شوند. پس وقتی لبخند فقط بالا کشیدن لبها نباشد، مغز پیامی برای انتشار هورمون شادی دریافت می‌کند.

مطالب مرتبط: