مصاحبه نشریۀ واشینگتن پست با جوانا فابر نویسنده کتاب به کوچولوها گفتن، از کوچولوها شنیدن قسمت دوم
مدتی پیش در مطلب دیگری به معرفی این کتاب پرداختیم:
https://www.instagram.com/p/CGFZKKwp1nm/?igshid=1menfdtaybukb
خبرنگار: چه راهبرد سریعی هست که والدین بتوانند برای کار خواستن از بچهها استفاده کنند؟
فابر: بچهها دوست دارند با آدمبزرگها شوخی و بازی کنند. یک شیوۀ خوب اینست که با شیئی بیجان در برابر کودک حرف بزنید. وقتی دارید کفش پایش میکنید، به جای اینکه محکم به پای بچه سهسالهتان ضربه بزنید، به زمین بچسبانید و داد بزنید “اینقدر وول نخور!”، در صورت امکان جورابش را مثل عروسک به صدا دربیاورید و از زبانش بگویید “چقدر اینجا خالی و شل شده، کسی اینجا نیست یه پای خوشگل گرم توی من بذاره؟” اینطوری ناگهان بچه هیجانزده میشود و پایش را توی جوراب یا کفش فرو میکند!
روحیه هر دو طرف دگرگون میشود. به جای دعوا کردن، والد و فرزند همکاری میکنند. تمام اینها از طریق بازی و نمایش کودکانه انجام میشود.
خبرنگار: آیا فنون دیگری هم هست که والدین بتوانند اجرا کنند؟
فابر: به جای دستور دادن، چند تا گزینه پیشنهاد بدهید. به جای اینکه داد بزنید: “بجنب، داره دیرمون میشه!” میتوانید بگویید “چطوری دوست داری به ماشین برسی؟ دلت میخواد جلوجلو راه بریم یا عقبعقب؟ مثل کانگورو بپربپر کنیم یا روی سورتمه لیز بخوریم؟” گاهی همین گزینههای پیشنهادی کودکانه به جای رئیسبازی خشن است که باعث میشود بچهها خیلی راحت با والدین همراهی کنند.
خبرنگار: چرا نباید همینطوری به بچه بگوییم لباسهایش را جمع کند یا اینقدر جیغجیغ نکند؟
فابر: فرض کنید از سر کار به خانه میآیید و همسرتان میگوید: “آخیش، خوب شد برگشتی،” رو به بچه، “کاپشنتو دربیار، مرتب آویزان کن، بشین اینجا و غذاتو بخور.” “زود باش دیگه، مگه نشنیدی چی گفتم، بشین اینجا!” حتی اگر غذا طعم و مزه عالی داشته باشد، نوعی حس منفی در شماست که به مقاومت بچه منجر میشود، چون کسی دوست ندارد مدام دستور بگیرد.
بچهها صبح تا شب همش دستور میگیرند. بچهها هم مثل ما آدمبزرگها از این همه داد و دستور کلافه میشوند.
خبرنگار: خُب، والدین گاهی آنقدر خسته و کوفته هستند که حوصله این کارها را ندارند.
فابر: باید داشته باشند، اینطوری به نفع کل خانواده خواهد بود. آنقدرها هم که به نظر میرسد سخت و پرزحمت نیست. به محض اینکه چنین ترفندهایی را شروع کنید، متوجه میشوید که دارید لذت بیشتری از زندگی با بچهها میبرید و آنها هم حس همکاری و همکاری بیشتری پیدا میکنند.
اینطوری روز و شب را با جنگ و جدل کمتری با بچهها میگذرانید، آنها هم سرگرم میشوند و حس خوبی دارند. منظورم اینست که چنین اقدامهایی با اینکه در نگاه اول پرزحمت به نظر میآیند، زندگی خانوادگی را آسانتر میکنند.
خبرنگار: برخی والدین حس میکنند که تمام والدین دیگر در بچهداری بهتر عمل میکنند.
فابر: ما در خانوادههای کوچک و گاهی تکفرزند خودمان گرفتار شدیم و اصلاً خبر نداریم با چه نوع دردسرهایی روبرو میشویم. همه تصور میکنند که فقط بچه خودشان قشقرق به پا میکند و از در و دیوار بالا میرود، اما در همه جای شهر بچهها دارند شیطنت میکنند، خانه را روی سرشان میگذارند و از درس و مشق مهدکودک فرار میکنند.
ما در کتاب جدیدمان سعی کردیم همین حس همهگیر جامعه را بازنمایی کنیم تا والدین با عملکرد والدین دیگری که با چالشهای مشابه روبرو هستند آشنا شوند و بدانند خطاها و نواقص در تمام خانوادهها وجود دارد و قابل رفع هست.
خبرنگار: برای والدینی که حسابی کم آوردند و سرخورده شدند چه توصیهای دارید؟
فابر: گاهی لازمست که مدتی کناره بگیرید و با خودتان فکر کنید. مثلاً به بچه نباید میگفتید: “میدونم که دوست داری به نقاشیت نگاه کنم چون خیلی قشنگه، ولی الان نمیتونم. فقط پنج دقیقه وقت دارم که اینجا بشینم و چای صبحانه رو بخورم.”
بچه دوساله منظور شما را نمیفهمد، اما چهارسالهای که به زبان احساسات حرف میزند، موقعیت شما را درک خواهد کرد. نباید بگویید “خیلی بچۀ بدی شدی، داری اذیتم میکنی، ولم کن دیگه!” بلکه باید بگویید: “الان خیلی خسته و بیحوصلهام عزیزم، بذار یه خرده استراحت کنم.”
خبرنگار: باز هم توصیه دیگری دارید؟
فابر: به همان اندازهای که با خودتان مهربان و بخشنده هستید، با بچهها همینطور باشید و به همان اندازۀ خودتان به بچهها فرصت سازگاری و همکاری بدهید.
با خودتان با عشق و محبت برخورد کنید. همین الگوی مناسبی برای کودکانی میشود که رفتارتان را مشاهده میکنند.