کتاب غریزه قدرت اراده نوشتۀ کلی مکگانیکال – 15 کتاب که فکر آدم را بازتر میکنند
🔷
“وقتی ذهن انسان مشغول باشد، واکنشهای غریزی هستند که انتخابها را هدایت می کنند، نه هدفهای بلندمدت و منافع شخصی.”
💡 سهشنبههای راوشید با 15 + 15 کتاب که فکر آدم را بازتر میکنند اما کنج برخی قفسهها خاک میخورند، 15 تای اول ناداستان، 15 تای دوم داستان 💡
11) کتاب غریزه قدرت اراده نوشتۀ کلی مکگانیکال
▶ جامعۀ امروزی با تمام عواملی که برای حواسپرتی انسان و تحریک ذهنش ایجاد میکند، هیچ کمکی نمیکند.
باباشیف استاد بازاریابی در دانشکده کسبوکار اسشتنفورد در پژوهشهای اخیر خود نشان داده کسانی که حواسشان خیلی راحت پرت میشود به احتمال قویتری در برابر وسوسههای محیط پیرامون تسلیم میشوند.
برای مثال، دانشجویانی که سعی میکنند شماره تلفنی را به یاد بیاورند و نمیتوانند، به احتمال بیشتری میل دارند در فروشگاه زنجیره ای شکلات را بردارند و میوه را نادیده بگیرند.
خریداران حواسپرت در مقابل پیشنهادهای شگفتانگیز و تخفیف های درشت داخل فروشگاه آسیبپذیرتر هستند و احتمالش بیشتر است همراه با اقلامی به خانه برگردند که اصلاً در فهرست خریدشان نبوده است.
وقتی ذهن انسان مشغول باشد، واکنشهای غریزی هستند که انتخابها را هدایت می کنند، نه هدفهای بلندمدت و منافع شخصی. ◀
⭐⭐⭐
دکتر کلی مک گونیگال، روانشناس سلامت، پس از سالها تماشای درگیری دانشجوهایش با انتخابهای زندگی و کار و تحصیل، متوجه شد بیشتر آنچه مردم درباره قدرت اراده به آن اعتقاد دارند در واقع جلوی موفقیت را میگیرد.
مک گونیگال با هدف به اشتراکگذاری آنچه جامعه علمی در مورد خویشتنداری میدانست، دوره ای به نام «علم قدرت اراده» برای تحصیلات تکمیلی دانشگاه استنفورد پایهگذاری کرد.
کتاب مک گونیگال، با بهرهگیری از تازهترین تحقیقات و تلفیق پیشرفتهترین اطلاعات حاصل از روانشناسی، اقتصاد، علوم اعصاب و پزشکی، دقیقاً توضیح میدهد که قدرت اراده چیست، چطور عمل میکند و چرا اهمیت دارد.
این کتاب در سال 1399 در انتشارات اشراقی به فارسی ترجمه شده است.
سیمون دوبووار – معنای زندگی به روایت فیلسوف
سیمون دوبووار در سن 21 سالگی جوانترین فردی شد که در امتحانات فلسفۀ معتبرترین دانشگاه فرانسه شرکت کرد. او با نمره های درخشان قبول شد. اما به محض اینکه بر قواعد فلسفه تسلط پیدا کرد، دلش می خواست آنها را بشکند. او در زمینۀ مُثُل افلاطونی تحصیل کرده بود، در این نظریه، جهان مادی نوعی بازتاب خدشهدار از حقیقتهای والاتر یا آرمانهای تغییرناپذیر قلمداد می شود.
اما از دیدگاه دوبووار، زندگیِ زمینی مسحورکننده، نفسانی بود، هر چیزی بود به جز ساکن. میل او به کاوش در دنیای مادی به طور کامل زندگیاش را شکل می داد، همین در نهایت الهامبخش فلسفهای تازه و تندرو شد.
در حالی که دوبووار مدام با شریک پراحساس و روشنفکرش ژان پل سارتر مناظره می کرد، اراده آزاد، اشتیاق، حقوق و مسئولیت ها و ارزش تجربه شخصی را مطالعه می کرد.
آلبر کامو; آیا زندگی معنا دارد؟ به اضافۀ چند پرسش پوچ دیگر
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، این اندیشه ها به سوی مکتب فکری همگرایی پیدا می کنند که بیشترین ارتباط را با نام سبک فکری آنها دارد: اگزیستانسیالیسم جایی که سنتهای یهودی-مسیحی آموزش میدادند که انسان ها با مقصودی از پیش تعیین شده متولد می شوند، سیمون دوبووار و سارتر یک جایگزین انقلابی پیشنهاد کردند.
آنها اعتقاد داشتند که انسان ها آزاد به دنیا می آیند، و بدون هیچ نقشه الهی به جهان هستی پرتاب می شود. همانطور که دوبووار اذعان داشت، این آزادی هم موهبت است و هم سربار.
او در کتاب «اصول اخلاقی ابهام» استدلال کرد که بزرگترین مسئولیت اخلاقی ما اینست که معنای زندگی خودمان را بسازیم، در حالی که از آزادی دیگران برای انجام همان کار محافظت کنیم. همانطور که سیمون دوبووار نوشت، آزادی که فقط به نفی آزادی تمایل داشته باشد می بایست نفی شود.
این فلسفه دانشجویان را به چالش کشید تا به بررسی ابهامات و تعارضاتی بپردازند که خواسته های ما را هم از درون و هم از بیرون ایجاد می کنند. همانطور که دوبووار به دنبال یافتن مقصود خودش بود، شروع کرد به سوال پرسیدن: اگر همه سزاوار این هستند که آزادانه به دنبال معنای زندگی بگردند، چرا خودش در حصار آرمان های زنانگی جامعه محدود شده بود؟
مکافات یا رستگاری، چرا باید این رمان از داستایفسکی را خواند؟
دوبووار علیرغم نویسندگی، تدریس و کنشگری مدنی، تلاش می کرد تا از سوی همترازان مرد خود جدی گرفته شود. او برای تحصیل در دانشگاه و نوشتن خاطرات، داستان و فلسفه، تربیت کاتولیک و انتظارات زناشویی خانواده خود را رد کرده بود. اما مخاطراتی که او با پذیرش این سبک زندگی قبول میکرد، در بسیاری از همترازان مردش وجود نداشت.
آنها ارزش ذاتی برای آزادی های مورد نظر سیمون دوبووار قائل نمی شدند. هیچ علاقۀ فکری به آثار دوبووار نداشتند، چون به عمق زندگی درونی زنان می پرداخت، همچنین به روابط بیپروا و دوجنسیتی نویسنده. دوبووار برای بیان اهمیت دیدگاه خود، نگارش چالشبرانگیزترین کتابش را آغاز کرد.
همانطور که او پایه های اگزیستانسیالیسم را بنا میکرد، محدودیت های جنسیت را بازتعریف میکرد. کتاب “جنس دوم” که در سال 1949 منتشر شد، استدلال می کند که جنسیت درست مانند معنای زندگی از پیش تعیین شده نیست.
مشهور است که دوبووار نوشته: “کسی زن به دنیا نمی آید، بلکه زن می شود.” او استدلال کرد که “زن” شدن، تبدیل شدن به دیگری بود. دوبووار «دیگری شدن» را فرآیند برچسب زدن به زنان تعریف کرد به عنوان موجودی کمتر از مردان همانطور در طول تاریخ تعریف کرده اند و اسمش را انسان آرمانی گذاشته اند.
او در مقام دیگری، استدلال کرد که زنان در رتبه دوم پس از مردان قرار می گیرند. بنابراین به طور زیربنایی از پیگیری آزادی محروم شدهاند. “جنس دوم” به یک رساله بنیادی فمینیستی تبدیل شد، که تاریخچه مفصلی از ستم بر زنان و انبوهی از حکایت های فردی را ارائه می داد.
“جنس دوم” آمیزه ای از تجربه های شخصی و مداخله فلسفی بود که زبان جدیدی برای بحث در مورد نظریه فمینیستی پیشنهاد می کرد امروزه، آن مکالمه ها هنوز از اصرار سیمون دوبووار بر این موضوع تغذیه می شوند که در جستجوی برابری، “هیچ جدایی میان فلسفه و زندگی وجود ندارد.”
زنان و پرچمداری; کتاب موفقیت و انگیزشی
البته مانند هر شاهکار بنیادی، اندیشه های “جنس دوم” از زمان انتشار آن گسترش یافته است. بسیاری از متفکران نوین روشهای متفاوتی را برای “دیگریشدن” کاوش کردهاند که دوبووار آن را تصدیق نمی کند، از جمله هویت های نژادی و اقتصادی، و همچنین طیف وسیع تری از جنسیت و هویت های جنسی که امروزه مشاهده می کنیم.
میراث دوبووار با اتهامات سوء رفتار جنسی توسط دو تن از دانشجویان دانشگاهش پیچیده تر می شود. در برابر این اتهامات، پروانه تدریس او را به دلیل سوء استفاده از موقعیتش لغو کردند.
از این جنبه و سایر جنبه ها، زندگی سیمون دوبووار جنجالبرانگیز است. آثار او نمایانگر دریچهای پرالتهاب برای ظهور ابتدایی فمینیسم به شمار می رود. او تا پایان عمر در این گونه گفتگوها شرکت می کرد. نوشتن داستان، فلسفه و خاطرات تا زمان مرگش در سال 1986. امروزه، آثار او زبانی فلسفی ارائه می دهد که می توان بارها بازبینی و با آن مخالفت کرد… واکنشی که شاید این متفکر انقلابی از آن استقبال میکرد.
معنای پادآرمان در رمان سرگذشت ندیمه چیست؟
آلبر کامو – آیا زندگی معنا دارد؟ به اضافۀ چند پرسش پوچ دیگر
آلبر کامو در محاصره خشونت بزرگ شد. زادگاه او الجزایر درگیر جنگ میان الجزایری های بومی و و استعمار اروپاییانِ فرانسوی بود. پدرش را در جنگ جهانی اول از دست داد، و خودش برای شرکت در جنگ جهانی دوم پذیرفته نشد. نبرد با بیماری سل در فرانسه و مقابله با ویرانی های جنگ باعث شد که آلبر کامو در نقش روزنامهنگار مقاومت، بتدریج دلسرد شود.
او نمی توانست معنایی در پشت این همه خونریزی و رنج بی پایان دریابد. از خودش می پرسید: اگر دنیا بی معنا بود، آیا زندگی فردی ما نیز می تواند بیارزش باشد؟
بسیاری از معاصران آلبر کامو تحت لوای فلسفه جدیدی به نام اگزیستانسیالیسم در حال کاوش پرسش های مشابه بودند. اگزیستانسیالیست ها معتقد بودند که انسان ها به صورت لوح های خالی به دنیا می آیند، هر کدام مسئول ایجاد معنای زندگی خود در میان دنیایی پر هرج و مرج هستند. اما آلبر کامو مکتب فکری آنها را رد می کرد. در عوض استدلال می کرد که همه مردم با طبیعت مشترک انسانی متولد شده اند که آنها را به سمت اهداف مشترک پیوند می دهد.
گشتوگذار در فلسفه پا به پای کودکان
یکی از این اهداف جستجوی معنا با وجود ظلم خودسرانه جهان بود. آلبر کامو به میل بشریت به معنا و بی تفاوتیِ خاموش جهان به عنوان دو قطعه ناسازگار در معمای جورچین می نگریست، او تلاش برای چیدن آنها را اساساً پوچ تلقی کرد. این تنش به قلبِ فلسفه پوچگرایی آلبر کامو تبدیل شد، که بیان می کرد زندگی ذاتاً بیهوده است.
کندوکاو در اینکه چگونه می توان بدون معنا زندگی کرد، به پرسش اساسی در آثار اولیه آلبر کامو تبدیل شد که او نامش را «چرخه پوچی» گذاشت. ستاره این چرخه و نخستین رمان منتشرشده آلبر کامو، پاسخ نسبتاً غمانگیزی ارائه می دهد.
“غریبه” مورسو را دنبال می کند، مرد جوانی که از نظر عاطفی جدا شده، کسی که به هیچ چیز معنای ژرفی نمی دهد. او در مراسم خاکسپاری مادرش گریه نمی کند، از نقشه همسایه اش برای تحقیر یک زن حمایت می کند، حتی جنایتی هولناک مرتکب می شود – اما مورسو به هیچ وجه احساس پشیمانی نمی کند.
دنیا برای او بی معنی است و قضاوت اخلاقی در آن جایی ندارد. این نگرش باعث ایجاد خصومت بین مورسو و جامعه قاعدهمندی می شود که در آن زندگی می کند. سپس به آرامی بیگانگی او را تا اوج انفجاریِ رمان افزایش می دهد.
آلبر کامو بر خلاف قهرمان طردشدۀ داستانش، به خاطر فلسفه صادقانه خود مورد تحسین قرار می گرفت. «غریبه» برایش شهرت به ارمغان آورد و آلبر کامو به تولید آثاری ادامه داد که ارزش زندگی را در میان پوچی کشف می کرد.
بسیاری از این آثار به همان پرسش فلسفی برمی گشتند: اگر زندگی واقعاً بی معنی است، آیا خودکشی تنها پاسخ منطقی نخواهد بود؟ پاسخ آلبر کامو قاطعانه «نه» بود. شاید هیچ توضیحی برای دنیای ناعادلانه ما وجود نداشته باشد، اما انتخاب زنده ماندن خودش به تنهایی عمیق ترین نوع ابراز آزادی واقعی بشر است.
آلبر کامو این موضوع را در یکی از مشهورترین مقالات خود توضیح می دهد که بر افسانۀ یونانی سیزیف متمرکز است. سیزیف پادشاهی بود که خدایان را فریب داد و محکوم شد که تا ابد تخته سنگی را به بالای تپه بغلتاند. مجازات او بی رحمانه بود چون به بیهودگی محض منتهی می شد. اما آلبر کامو معتقد است که تمام بشریت در چنین موقعیتی قرار دارد. تنها زمانی میتوانیم سرهایمان را بالا بگیریم و با پوچی روبرو شویم که ابتدا بیمعنی بودن زندگی خود را بپذیریم.
کشتی و تیسوس; من کیستم؟ جستجویی فلسفی به پهنای تاریخ
همانطور که آلبر کامو می گوید، وقتی پادشاه تصمیم می گیرد یک بار دیگر کار بی امان خود را آغاز کند، “باید سیزیف را خوشخبت تصور کرد.” معاصران آلبر کامو چندان بیهودگی را نمی پذیرفتند. بسیاری از اگزیستانسیالیست ها مدافع انقلاب خشونتآمیز بودند تا نظامهایی را سرنگون کنند که معتقد بودند مردم را از داشتن اختیار و مقصود محروم کرده اند.
آلبر کامو با مجموعه دوم آثارخود پاسخ داد: چرخه شورش. او در کتاب «شورشی» مفهوم طغیان را همچون اقدامی خلاقانه و نه خرابکارانه کاوش کرد. آلبر کامو معتقد بود که دستکاری سازوکار قدرت فقط منجر به چرخه بی پایان خشونت می شود. او در عوض، راهی برای جلوگیری از خونریزی های بی مورد پیشنهاد می دهد تا درک عمومی از ماهیت مشترک انسانی ما افزایش یابد.
از قضا، همین چرخه از اندیشه های نسبتاً صلحآمیز بود که باعث برخورد او با بسیاری از نویسندگان و فیلسوفان همعصر شد. با وجود جنجالی که به پا کرده بود، آلبر کامو کار بر روی طولانی ترین و شخصی ترین رمان خود را آغاز کرد: اثری بر پایۀ زندگینامه به قلم خودش با عنوان «نخستین مرد».
این رمان قرار بود اولین قطعه در یک مسیر امیدوارکننده جدید باشد: چرخه عشق اما در سال 1960، آلبر کامو به طور ناگهانی در تصادف رانندگی درگذشت که فقط می توان آن را بی معنی و پوچ توصیف کرد. در حالی که جهان هرگز چرخه عشق او را ندید، چرخههای شورش و پوچیِ او امروز همچنان در میان خوانندگان طنینانداز میشود. مفهوم پوچی او به بخشی از ادبیات جهان تبدیل شده است، فلسفه قرن بیستم و حتی فرهنگ عامهپسند.
امروزه، آلبر کامو راهنمای قابل اعتمادی برای لحظه های عدم اطمینان باقی می ماند. اندیشه های او به طرز سرکشی، جهان بی معنی را با الهام آغشته می کند نه با سرافکندگی.
منحنیهای خوشبختی و بدبختی در آثار کورت ونگوت
سوریه – سه کتاب رمان پرمخاطب از نویسندههای سوریه درباره جنگ داخلی
سوریه این روزها از موضوع های داغ است. در اینجا به معرفی مختصر سه کتاب رمان پرمخاطب از نویسنده های سوریه می پدازیم که سالهای اخیر پیش از فروپاشی حکومت بشار اسد در ایران به فارسی ترجمه شدهاند.
1 – مردن کار سختی است – خالد خلیفه
در روزهای آغازین ماجراهای سوریه، علی احمد سعید (آدونیس)، شاعر و متفکر نامدار سوری، نامهای خطاب به بشار اسد نوشت و از او خواست که خودش و سوریه را از دست ژنرالهای حزب بعث نجات دهد! همانطور که میدانیم و تاریخ برای ابد ثبت کرده و خواهد کرد، این «آقای رئیس جمهور» بر نامهی بزرگترین روشنفکر کشورش وقعی نگذاشت و سوریه تبدیل شد به یکی از بزرگترین فجایع تاریخ بشر!
2 – زنبوردار حلب – کریستی لفتری
این کتاب که برندهی جایزهی اسپن وردز شده است به ماجرای زوجی در میانهی آشوب جنگ داخلی سوریه میپردازد. آنها فرزند خود را از دست میدهند و زن نیز نابینا میشود. این زوج اکنون مجبور هستند برای شروعی دوباره راهی سفری پرخطر شوند و خود را به انگلستان برسانند.
3 – ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺮ ﻧﻤﻰ ﮔﺮدﯾم : زندگی، زوال و امید در سوریۀ جنگزده – رانیا ابوزید
این کتاب روایتی است میدانی، متهورانه و صد البته تلخ از فاجعۀ سوریه. میدانی از آن جهت که رانیا ابوزید، نویسندۀ لبنانیِ کتاب، عموما در متن رویدادهایی که گزارش کرده حاضر بوده است. از اعتراضات مسالمتآمیز ۲۰۱۱ گرفته تا جبهههای نبرد معارضین، تا تشکیلات پشتیبانی همسایگان، و تا زندانهای تاریک دمشق و بمبارانهایی که خانۀ نیمی از شهروندان سوریه را متروکه ساخت.