توضیحات
همانطور که در کتاب شبح درون می خوانیم، آیا ما ذهنمان را هدایت میکنیم یا ذهن ما را؟! چرا برخی از ما آنقدر عاطفی هستیم اما بقیه بیخیال و بیاحساس؟!
چرا عاشق میشویم؟ اتفاقی در قلب میافتد یا نوعی آشوب شیمیایی در مغز رخ میدهد؟
چنین پرسشهایی به اندازه کافی پاسخ داده شدهاند، تا جایی و به تعدادی که دیگر واقعاً مجالی به انسان نمیدهند که یکبار دیگر تکیه دهد و به آنها بیاندیشد.

در مقام یک عصبشناس نامآوازه در عرصۀ بینالمللی، ویلایانور راماچاندران تاکنون در کتابهای خود از جمله شبح درون توانسته به پرسشهایی ژرف و ناب دربارۀ طبیعت انسان پاسخ دهد که دانشمندان بسیار کمی شهامت رسیدگی به آنها را داشتهاند.
بینشهای بیباکانۀ آقای راماچاندران در مورد مغز بر پایۀ سادگیِ حیرتآور آزمایشهای تجربی وی شکل گرفتهاند. در محیطهای تحقیقاتی خود، راماچاندران از ابزارهای پایهای مانند گوشپاککن پنبهای، لیوانهای آب و آینههای دیواری بهره میبرد.
در کتاب شبح درون ، دکتر راماچاندران به بازگویی خاطرات خود دربارۀ واکنش بیمارانش میپردازد که به اختلالهای عصبشناختی عجیبوغریبی گرفتار هستند. یافتههای پژوهشی وی توانسته پرتوی تازهای بر معماری مغز انسان و گسترۀ خیالپردازیهایش بتاباند.
گنجینۀ یافتههای علمی در شبح درون که با زبانی درکشدنی به کمک تصاویر ارائه میشود، برای مخاطبان آشکار میکند که ماهیت انسان چیست، چه برداشتی از اندام خود دارد، چرا میخندد یا دچار افسردگی میشود، چقدر به خدا باور دارد، چطور تصمیمگیری میکند، خودش را فریب میدهد، رویا در خواب میبینید و شاید در نهایت اینکه چرا ما در میان موجودات زنده دیگر تا این اندازه در فلسفه، موسیقی و هنر باهوش هستیم.
به برخی از ویژگیهای افراد در تحقیقات کتاب شبح درون اشاره میکنیم:
- زنی که سمت چپ بدنش فلج شده و باور دارد سینی نوشیدنیها را دودستی بلند میکند، فرصتی بیهمتا برای محک زدن نظریۀ فروید دربارۀ انکار واقعیت.
- مردی که اصرار میورزد با خدا سخن میگوید، ما را به پرسیدن این سوال دعوت میکند که آیا ما انسانها همگی طوری “سیمپیچی مغزی” شدهایم که به داشتن تجربۀ مذهبی از زندگی گرایش داریم؟
- زنی که توهم شخصیتهای کارتونی را در ذهن میپروراند، نمایانگر این حقیقت که انسان میتواند همواره گرفتار اوهام و خیالات باشد.
کوششهای کاراگاهانۀ ویلایانور راماچاندران با الهام از دانش پزشکی و بالینی در کتاب شبح درون تا حدود زیادی موفق شده مرزهای جبهۀ علوم روانکاوی انسان را گسترش دهد و دورنمای تازه و چالشبرانگیزی در مورد “پرسشهای بزرگ مرتبط با خودآگاهی ذهن” فراهم آورد.











