توضیحات
همانطور که در کتاب رمان نیاز می خوانیم، کسی چه میداند. شاید واقعاً مالی، ویو و کلاً هر کسی که «مال» را میبیند دچار توهم شده. درست است که همه، منجمله هلن فیلیپس او را میبینند اما خود شما میتوانید باور کنید دو نفر همانند همدیگر باشند؟ کتاب نیاز ما را به خانهای میبرد که قاعدتاً باید بترساندمان، اما بهجایش احساس ترحم را بهمان تزریق میکند؛ زیرا زنی که عیناً مثل مالی است، در یکی از جهانهای موازی زندگی میکرده و بعد از اینکه فرزندانش را از دست میدهد، به خانهی مالی میآید تا زندگی و فرزندانش را در جهان موازی دیگری به دست آورد.

نگاه کردنش، حرکت دستهایش، حالت چشم و ابرویش و حتی خندههای ترسناکش؛ همه چیزش درست همانند مالی است. بعضیها معتقدند که اینجور موجودات همزاد آدمیزاد هستند، اما کسی که روبهروی مالی ایستاده، قطعاً همزاد او نیست، خود اوست. این زن مالی را میشناسد و تمام اسرارش را میداند. دو فرزندش را همچون فرزندان خود به شمار میآورد. قبل از اینکه زن ناشناس ماسک گوزن را از روی صورتش بردارد، بسیار ترسناک به نظر میرسید، اما حالا که با چهرهای مغموم و رنجور به ویو و بن نگاه میکند و انگار که غمگینترین آدم دنیاست، دیگر موجودی ترسناک نیست. او نمیخواهد به مالی و کودکان این خانه آسیب بزند. نمیخواهد کسی را برنجاند؛ او آمده تا در خوشیهای مالی شریک باشد، برای ویو و بن مادری کند و با این خانواده دوست شود، اگر هم نتوانست شریک خوبی برای این زن باشد، ناچاراً زندگیاش را تصاحب میکند. کتاب نیاز (The Need) نوشتهی هلن فیلیپس (Helen Phillips) فضایی را خلق کرده که در آن نمیدانیم چه چیز واقعی و چه چیز توهم است.
هنگامی که همه چیز مال- نام این زن عجیب مال است – همانند مالی است، او چطور میتواند اثبات کند که این زن بیگانه و غریبه است؟ شاید تا این لحظه هنوز متوجه نشده باشید که کجای حضور این زن ترسناک است و چرا رمان علمی تخیلی نیاز جزو داستانهای ژانر وحشت محسوب میشود؟ دلیل آن را هنگامی که خود نیز دیگر نتوانستید خیال و واقعیت را از هم تشخیص دهید متوجه میشوید.
مهم نیست به جهان موازی باور دارید یا نه؛ درهرصورت «مال» متعلق به یکی از بُعدهای جهانهای موازی است. او در دنیای دیگری زندگی میکند و همانند مالی همسر و فرزندانی داشته؛ اما در حادثهای تلخ فرزندانش را از دست داده و تنها شده. او بسیار تلاش کرده تا توانسته خود را به بُعدی که مالی در آن زندگی میکند برساند. درست است که مالی از او وحشت دارد، اما در عین حال نسبت به او احساس ترحم میکند و دلش برای این زن میسوزد. هلن فیلیپس در کتاب رمان نیاز با وجود اینکه این دو نفر را همانند یکدیگر ترسیم کرده، اما با این حال تفاوتهای مختصری بین آنها قائل شده. مثلاً ویو همیشه نسبت به مال دچار حس تردید است. او هر بار که این زن به چشمانش خیره میشود، از او میپرسد که «تو واقعاً مامانی؟»
شاید تصور کنید احتمالاً مال و مالی همزمان در یک اتاق حضور ندارند که شباهت غیرعادی و همانندیشان موجب تعجب ویو نمیشود، اما باید بگوییم که اینطور نیست. از همان ابتدای داستان ترسناک نیاز، ویو مال و مالی را همزمان با یکدیگر میبیند، اما اصلاً متعجب نمیشود! (تعجب نکردنش واقعاً عجیب است!) بههرحال کتاب نیاز روایتگر وضعیتی سورئال و ترسناک است و نمیتوانیم آن را با منطق دنیای عادی بسنجیم. مال برای مالی یک تهدید محسوب میشود، بهخصوص اینکه بن، پسر نوزاد مالی، به راحتی به مال وابسته شده و او را دقیقاً مثل مادر خود میداند. حاشیهی امن و حس اعتمادی که مال در فرزندان مالی ایجاد کرده، موجب شده تا مالی احساس ناامنی و وحشت کند و بکوشد از این زن دور بماند.
کتاب نیاز در هر فصل اوضاع را وخیمتر میکند. حالا دیگر تحمل مال برای مالی دشوارتر از قبل شده. او باید به کاری مؤثر دست بزند و هرطورشده بحرانی را که با آمدن مال در زندگیاش به وجود آمده، برطرف کند. ما نیز نمیدانیم او چطور میخواهد زندگی و فرزندانش را نجات دهد، فقط امیدوارم که برای این کار دست به خشونت نزند.










