توضیحات
ملوانی در جارختی یک کتاب رمان و در واقع خودزندگینامهای به قلم هوگو همیلتون نویسندهی مشهور ایرلندی است که در آن از تجربیات خانوادهی خود میگوید.
ملوانی در جارختی داستان یک خانوادهی دوملیتی ایرلندی-آلمانی را روایت میکند که تجربهی جنگ جهانی دوم و جنگ میان انگلستان و ایرلند شمالی را از سر گذرانده است. نحوهی مواجهه با گذشتهی آغشته به رنج جنگ و درگیریهای خانوادگی میان هوگو و پدرش از محورهای اصلی این کتاب است.
اثری که پیش رو دارید، کتاب ملوانی در جارختی (The Sailor in the Wardrobe) به قلم هوگو همیلتون (Hugo Hamilton) نویسندهی بهنام اهل ایرلند است که در آن از خاطرات کودکی و جوانیاش میگوید و به زندگی خانوادهی خود و مسائلی که در دوران جنگ جهانی دوم و پس از آن در جنگ میان ایرلند و انگلستان پشت سر گذاشتهاند، میپردازد.
سایهی جنگ جهانی دوم و جنگ میان انگلستان و ایرلند بر خانوادهی هوگو سنگینی میکند. خانواده در شهری کوچک در ایرلند ساکن هستند. هوگو، پسر خانواده در بندر به عنوان ملوان کار میکند. مادر یک زن آلمانی است که پس از پیروزی متفقین، مورد هتک حرمت سربازان بریتانیایی قرار میگیرد و پدر یک مرد ایرلندی که آرمان استقلال ایرلند در برابر بریتانیا را در سر میپروراند.
علیرغم تلاشهای خانواده برای پاک کردن انگ نازیسم، برخی آنها را نازی مینامند. هوگو از خاطرات و تجربیات هولناک حاصل از جنگ خسته است و آرزو دارد از خانواده و تاریخشان فرار کند و هویتی جدای از آنچه که پشت سر گذاشته است، برای خود بسازد. او راه فرار از گذشتهی دردناک و پر از رنج را در رهایی از افکار و قوانین پدرش میداند و به این ترتیب به تقابل شدیدی با او میرسد.
ملوانی در جارختی، کتابی که در دست دارید حکایتی از زندگی یک خانوادة دو ملیتی و درگیریهای بین دو نسل است. اختلافاتی که بین یک پدر و پسر وجود دارد و هر کدام مصرانه بر درست بودن فکر خودشان پافشاری میکنند.
کتاب ملوانی در جارختی حوادثی تاریخی را از جنگ جهانی دوم، جنگ ایرلند و انگلستان و درگیریهایی که در ایرلند شمالی رخ داد، شرح میدهد. هوگو همیلتون تلاشهای یک مادر برای پاک کردن انگ نازی بودن از پیشانی خود و فرزندانش و دست و پا زدنهای یک پدر برای استقلال کشور و خانوادهاش از زیر سلطه و هر رد و نشانی از بریتانیا را به زیبایی به تحریر درآورده است.
پسرِ داستان مثل یک پروانة در پیله، با گذر زمان پیلة مقررات سفت و سخت پدرش را باز کرده و از زیر فشارهای او خودش را رها میکند.خاطرات مادر شخصیت اول کتاب از آلمان و چگونگی آمدنش به ایرلند از جذابیتهای داستان است و خواننده را به دنبال خودش میکشاند.
در نیمة پایانی کتاب ملوانی در جارختی هم نگاه کوتاهی به سرگذشت شخصیت پدر داریم و علامت سوالهایی که به خاطر رفتارهای او در طول کتاب در ذهنمان نقش بستند رفتهرفته از بین میروند.
ترجمة این اثر در کنار سختیهایی که با خود به همراه داشت در عین حال شیرین و دوستداشتنی بود. حس همزادپنداری با شخصیت اول داستان در تفاوتهای فکری و سلیقهای و درگیریهایی که به خاطر این تفاوتها با پدرش داشت باعث نزدیکتر شدنم به او شد.
چیزی که باعث شد این پسر به قلب خواننده نفوذ کند هم این بود که با وجود تمام آن درگیریها در نهایت برای آرامش پدر و مادرش بعد از زدن حرف و انجام دادن کاری که خودش دوست داشت، در نهایت عقبنشینی میکرد و میگذاشت برندة میدان در ظاهر پدرش باشد.
به جز ملوانی در جارختی، از هوگو هملیتون پنج رمان، یک مجموعه داستان کوتاه و شرححال مردم خالدار منتشر شده است. او در دوبلین به دنیا آمده و همانجا زندگی میکند.