کتاب و کتابخانه در رمان غرور و تعصب – برداشتی متفاوت از ارزش کتابخوانی

کتاب کتابخوانی کتابخانه

در جایی از فصل یازدهم کتاب غرور و تعصب، بانو کارولین بینگلی درباره ارزش کتابخوانی و داشتن کتابخانه می‌گوید:

نقل‌قول مشهور

«من در همین جا اعلام میکنم که هیچ لذتی همانند کتابخوانی نیست! بر خلاف کارهای دیگر، فقط کتاب است که آدم را خیلی زود خسته نمی‌کند! وقتی صاحب خانۀ خودم باشم، اگر کتابخانه فوق‌العاده‌ای در آن نداشته باشم، مایۀ بسی نگون‌بختی خواهد بود.»

جین آستن دو قرن پس از مرگش همچنان خوانندگان را با آثارش و فیلم های اقتباسی مبهوت می‌کند. اما لحظه‌ای صبر کنید، این جمله‌ها از یک رمان محبوب در خلاء به نظر می رسد آن معنایی را نداشته باشد که در زبان اصلی خوانده یا به فارسی ترجمه می شود.

برداشت از کتابخوانی

از ارتفاعی پایین و تقریباً نزدیک به کف زمین، به نظر می‌آید که چنین نقل‌قولی ستایش کتابخوانی به عنوان سرگرمی سالم و مفید باشد، گویی جین آستن از دویست سال پیش دارد فریاد می کشد که همه انسان ها سزاوارند از خواندن کتابها لذت ببرند.

اما مشکل اینجاست: برخلاف آن دسته از ما مخاطب ها که با خواندن داستان دیو و دلبر فهمیدیم قرار نیست به کسی کتابخانه شخصی چندطبقه داده شود، در اینجا هم شخصیت کارولین بینگلی اصلاً عاشق کتابخوانی نیست، و بدون کتابخانۀ بزرگ هم نگون‌بخت نمی شود.

این زن در حقیقت دارد این جمله ها را در صحنه ای خاص به زبان می آورد تا توجه آقای دارسی را به خودش جلب کند. بله، چند سطر که به عقب برگردید، صحنه را از ارتفاعی بالاتر از این چند جمله انتهایی و نزدیک به استراتوسفر ببینید.

شاید در کمال شگفتی متوجه شوید که ساختن و داشتن « کتابخانه فوق‌العاده» می تواند علامت نوعی خودنمایی زیرپوستی باشد.

این بخش از رمان را کامل بخوانیم:

«توجه خانم بینگلی به همان اندازه درگیر تماشای آقای دارسی شده بود که داشت کتابش را ورق می زد. خودش هم داشت کتاب توی دستهایش را می خواند و انگار قرار بود به بهانه کتاب مدام از آقای دارسی سوالی بپرسد یا نگاهی به داخل کتاب او بیاندازد.

اما خانم بینگلی هر چه تلاش می کرد نمی توانست آقای بینگلی را مشغول صحبت با خودش کند. او فقط سوالهای خانم را جواب می داد و دوباره به خواندن کتابش ادامه می داد. خانم بینگلی بالاخره از اینکه وانمود کند حسابی با کتاب خودش سرگرم شده خسته و درمانده شد.

آن کتاب را به این خاطر انتخاب کرده بود که جلد دوم همان کتاب در دستهای آقای بینگلی بود. او خمیازه‌ای طولانی کشید و گفت: «چه غروب زیبایی که اینطوری گذرانده شود! من در همین جا اعلام میکنم که هیچ لذتی همانند کتابخوانی نیست!

بر خلاف کارهای دیگر، فقط کتاب است که آدم را خیلی زود خسته نمی‌کند! وقتی صاحب خانۀ خودم باشم، اگر کتابخانه فوق‌العاده‌ای در آن نداشته باشم، مایۀ بسی نگون‌بختی خواهد بود.»

نسخه‌برداری از این مطلب همراه با ذکر منبع مانعی ندارد.

مطالب مرتبط:

کتاب و آوریل; سخنرانی دختر 8 ساله درباره قدرت کتابخوانی و کتابفروشی مادرش

کتاب و لوک; قدرت کتابخوانی از زبان پسر 9 ساله

کتاب های فرزندپروری; در مقام والدین در خانه چه مسئولیتی نسبت به بچه ها داریم؟

کتاب های کاغذی; چرا حالا حالاها قرار نیست ناپدید شوند؟

کتاب های قدیمی: عملیات تمیزکاری روی عتیقه‌های کتابخانه

کتابخوانی در ده گام; من اینطوری از خواندن کتاب لذت میبرم

کتاب ها و نویسنده های کسل کننده; من اینطوری کتابخوانی میکنم